جیگرای عمه مائده

سفر کربلای مامان جون و باباجون

1390/5/30 2:38
نویسنده : عمه مائده
292 بازدید
اشتراک گذاری

جمعه شب یعنی 28/5/90 افطاری خونه مامان جون بودیم. آخه انشالله راهی سر کربلا هستن. مامان جون و باباجون و عمو محسن و زن عمو و فاطمه زهرای عسلی ساعت 5 صبح روز شنبه پرواز دارن. (عمو محسنم رئیس کاروانه)

مامان جون سه ساله که کربلا نرفته دلش خیلی هوایی شده. ناگفته نمونه که عمه مائده هم داره واسه حرم آقا امام حسین دیونه میشه. اما نمیدونم چرا نمی طلبه. کوچولوهای عمه ، شما از خدا بخواین تا این سفر قسمت عمه مائده هم بشه (البته با عمو سیدمهدی).

خدا جون خودت مواظب زوارهای ما باش. مخصوصا زائر کوچولومون فاطمه زهرا. خداجون مراقب همشون باش. مرسی خدا جونم

 

 

موقع خداحافظی سبحان به مامان جون میگفت :‌ " من دوش آام اونه تو بمونم." (من دوست دارم خونه تو بمونم)

ای شیطون من، کلی با عموسیدمهدی طبق معمول کشتی یا به قول خودت دشتی گرفتید. خیلی بامزه بود.آخه ادای مختار رو در می آوردی. دستگیره دستت گرفته بودی و می چرخوندی و به عموسیدمهدی میگفتی:"بیا دلو ... بیا دلو" (بیا جلو ... بیا جلو)

خیلی نمکی هستی عزیزدلم.  ماچ  ماچ   ماچ

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)