جیگرای عمه مائده

روزشماری برای ورود به کلاس اول دبستان

محمدعرفان عزیزم این روزا داری روز شماری میکنی تا بدونی که چند روز دیگه تا ورودت به مرحله جدید زندگیت باقی مونده.  دیروز ازت پرسیدم :" محمدعرفان چند روز دیگه میری مدرسه؟" گفتی: "40 روز دیگه" خیلی جالبه که یادت میمونه و هر روز یکی ازش کم میکنی. آخه هفته قبل که ازت پرسیدم چند روز مونده ؟ دقیقا بهم گفتی 48 روز قربون اون هوش و ذکاوتت بشم . علاوه بر این شما خیلی پسر عاقل و فهیمی هستی و معمولا حرفای بزرگتر از خودت میزنی . دیروز (جمعه 21/5/90) باباجون توی زیرزمین داشت دنبال مته های دریل میگشت اما پیداش نمیکرد. آخرسر رفت سراغ جعبه ابزارش. تا درشو باز کرد تو گفتی : "باباجون این صندوقچه خاطراتته؟ " من و مامان جون و با...
23 مرداد 1390

عکس های با مزه از بچه های عسلی

فاطمه زهرا 6 ماهه (دختر عمو محسن) و هدی 8 ماهه (دختر خاله بهشته) که هر دوتاییشون خوردنی هستند ... الهی قربونتون برم !!! دیشب هدی خانم خیلی خیلی دلش پر بود ... همش داشت غر میزد ...  اونم با صدای بلند ... عزیزم آخه آقا سبحان گل دیگه توی خونه جا برای خوابیدن پیدا نکردی ؟؟؟ سبحان گلی در ساحل دریای خزر در حال شن بازی قربون خنده های قشنگت !!! اینم فاطمه زهرای نازم که این روزا از عسل هم شیرین تر شده ...   ...
23 مرداد 1390

واکسن نی نی گولو های عمه

گلای قشنگ عمه الهی قربونتون برم من امروز هر دوتائیتون واکسن زده بودید و دو تاییتون تب شدیدی داشتین ... بمیرم من عرفان گلی واکسن ورود به مدرسه و کلاس اولشو زده بود ( که به بازوش تزریق شده بود) سبحان گلی هم واکسن دوسالگی شو زده بود که با تاخیر یازده ماه تزریق شده (که به پاش زده بود) الهی من بمیرم میگفتی :" پا درد  ... دودر آپو ژد ... اره تردم ... باباجون بٍدشه " وقتی لنگون لنگون راه میرفتی ، دلم برات کباب میشد عزیز دلم. کاش من جای تو واکسن زده بودم که تو اینقدر درد نمیکشیدی. عرفان عمه هم داشت توی تب می سوخت . اما اینقدر مظلوم و آرومه که صداش در نمیومد. میگفتی:" آدم نباید به درد فکر کنه ، آخه میاد سراغش" . قربون اون عقل و ش...
23 مرداد 1390